ترلانترلان، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

ترلان ملك جاني

این چند وقته....

این چند وقته مامانم خیلی درگیر بود بیچاره .... به قول خودش شب عیدی جابه جائی کاری داشت که من الان حوصله تعریفشو نداشتم ... اصلاً به من چه .... خلاصه که هیچی یه عروسی دیگه رفتم که اول مات مات عروسو نگاه می کردم .... خیلی دوست دارم عروس شم ... برقصم و همه بگن لیلیللییلیللیلی....... دیگه هیچی خاله ناهید اینا آمدن خونمون ... من  و دوستم کلی خندیدیم... باران هم گییه (گریه )‌نکرد و همش بیچاره داشت سعی می کرد غلت بزنه ... دیگه اینکه فکر کنم یه کباب خور حرفه ای دارم می شم ... اولین بار خونه مامان نوشین صاف صاف تو چشاش نگاه کردم گفتم : کباب بده ، داری ؟؟  مامانی هم بدو زنگ زد شرف الاسلامی واسم آوردن و نوش جان کردم. تازه...
29 بهمن 1390

این چند وقته....

این چند وقته مامانم خیلی درگیر بود بیچاره .... به قول خودش شب عیدی جابه جائی کاری داشت که من الان حوصله تعریفشو نداشتم ... اصلاً به من چه .... خلاصه که هیچی یه عروسی دیگه رفتم که اول مات مات عروسو نگاه می کردم .... خیلی دوست دارم عروس شم ... برقصم و همه بگن لیلیللییلیللیلی....... دیگه هیچی خاله ناهید اینا آمدن خونمون ... من و دوستم کلی خندیدیم... باران هم گییه (گریه )‌نکرد و همش بیچاره داشت سعی می کرد غلت بزنه ... دیگه اینکه فکر کنم یه کباب خور حرفه ای دارم می شم ... اولین بار خونه مامان نوشین صاف صاف تو چشاش نگاه کردم گفتم : کباب بده ، داری ؟؟ مامانی هم بدو زنگ زد شرف الاسلامی واسم آوردن و نوش جان کردم. تازه هر وقت ه...
29 بهمن 1390

این چند وقته....

این چند وقته مامانم خیلی درگیر بود بیچاره .... به قول خودش شب عیدی جابه جائی کاری داشت که من الان حوصله تعریفشو نداشتم ... اصلاً به من چه .... خلاصه که هیچی یه عروسی دیگه رفتم که اول مات مات عروسو نگاه می کردم .... خیلی دوست دارم عروس شم ... برقصم و همه بگن لیلیللییلیللیلی....... دیگه هیچی خاله ناهید اینا آمدن خونمون ... من و دوستم کلی خندیدیم... باران هم گییه (گریه )‌نکرد و همش بیچاره داشت سعی می کرد غلت بزنه ... دیگه اینکه فکر کنم یه کباب خور حرفه ای دارم می شم ... اولین بار خونه مامان نوشین صاف صاف تو چشاش نگاه کردم گفتم : کباب بده ، داری ؟؟ مامانی هم بدو زنگ زد شرف الاسلامی واسم آوردن و نوش جان کردم. تازه هر وقت ه...
29 بهمن 1390

واییییییی ننه

واییییییی ننه، موبایلم که زنگ می زنه می دوه موبایلو می آره میگه : موبایلتون...   واییییییییی ننه ، از یه جای باریک بخواد رد شه چه آدم باش،چه در و دیوار  میگه : bebashid,bebashid واییییییییییییی ننه ، تو خونه خودش الکی آماده می شه و کیفشو می اندازه ، می ره الکی پول می ده می گه : چیک چیک نوشابه خریدم وایییییی ننه، اکثر رنگهارو بلده و به سفید می گه سیتیف وایییییی ننه ، عاشقتم که میگی کشک کبثیته (کفش کثیفه ) وایییییییی ننه ، می خورمت وقتی میگی : آخیشت (آخیش )... وقتی پوشکتو وا می کنم و یا جوراباتو خودت می کنی... ...
11 بهمن 1390

واییییییی ننه

واییییییی ننه، موبایلم که زنگ می زنه می دوه موبایلو می آره میگه : موبایلتون... واییییییییی ننه ، از یه جای باریک بخواد رد شه چه آدم باش،چه در و دیوار میگه : bebashid,bebashid واییییییییییییی ننه ، تو خونه خودش الکی آماده می شه و کیفشو می اندازه ، می ره الکی پول می ده می گه : چیک چیک نوشابه خریدم وایییییی ننه، اکثر رنگهارو بلده و به سفید می گه سیتیف وایییییی ننه ، عاشقتم که میگی کشک کبثیته (کفش کثیفه ) وایییییییی ننه ، می خورمت وقتی میگی : آخیشت (آخیش )... وقتی پوشکتو وا می کنم و یا جوراباتو خودت می کنی... ...
11 بهمن 1390

واییییییی ننه

واییییییی ننه، موبایلم که زنگ می زنه می دوه موبایلو می آره میگه : موبایلتون... واییییییییی ننه ، از یه جای باریک بخواد رد شه چه آدم باش،چه در و دیوار میگه : bebashid,bebashid واییییییییییییی ننه ، تو خونه خودش الکی آماده می شه و کیفشو می اندازه ، می ره الکی پول می ده می گه : چیک چیک نوشابه خریدم وایییییی ننه، اکثر رنگهارو بلده و به سفید می گه سیتیف وایییییی ننه ، عاشقتم که میگی کشک کبثیته (کفش کثیفه ) وایییییییی ننه ، می خورمت وقتی میگی : آخیشت (آخیش )... وقتی پوشکتو وا می کنم و یا جوراباتو خودت می کنی... ...
11 بهمن 1390

خروسک

دخترگلم ، ناز خوشگلم ،‌عسلی من ... آخه چرا خروسک گرفتی مامانی من ؟؟ روز ١٣ دی بود ، شب هم مهمون داشتیم .. مامان ناهید اینا می آمدن خونمون ... صدام درنمی آمد.. خیلی بامزه بود ،‌چون خودم هم از صدامتعجب می کردم و با مامانم که حرف میزدم خندم میگرفت ... نه تب داشتم نه سرفه می کردم و نه بی حال بودم ... فقط صدام عین خروسا شده بود ... مامانم زنگ زد به بابام گفت زودتر بیاد منو ببره دکتر حیدریان که یه موقع شدید نشه ... رفتن به دکتر همان و گرفتن یک آمپول همان ... اولین باری بود که آمپول زدم ... با بابام هم بودم ... بابام میگه خودشو برا بدترین جیغا حاضر کرده بوده ولی اصلاً گیه (گریه ) نکرده بودم ... با وجود این ها روز ٥ شنبه حالم...
3 بهمن 1390

خروسک

دخترگلم ، ناز خوشگلم ،‌عسلی من ... آخه چرا خروسک گرفتی مامانی من ؟؟ روز ١٣ دی بود ، شب هم مهمون داشتیم .. مامان ناهید اینا می آمدن خونمون ... صدام درنمی آمد.. خیلی بامزه بود ،‌چون خودم هم از صدامتعجب می کردم و با مامانم که حرف میزدم خندم میگرفت ... نه تب داشتم نه سرفه می کردم و نه بی حال بودم ... فقط صدام عین خروسا شده بود ... مامانم زنگ زد به بابام گفت زودتر بیاد منو ببره دکتر حیدریان که یه موقع شدید نشه ... رفتن به دکتر همان و گرفتن یک آمپول همان ... اولین باری بود که آمپول زدم ... با بابام هم بودم ... بابام میگه خودشو برا بدترین جیغا حاضر کرده بوده ولی اصلاً گیه (گریه ) نکرده بودم ... با وجود این ها روز ٥ شنبه ح...
3 بهمن 1390

خروسک

دخترگلم ، ناز خوشگلم ،‌عسلی من ... آخه چرا خروسک گرفتی مامانی من ؟؟ روز ١٣ دی بود ، شب هم مهمون داشتیم .. مامان ناهید اینا می آمدن خونمون ... صدام درنمی آمد.. خیلی بامزه بود ،‌چون خودم هم از صدامتعجب می کردم و با مامانم که حرف میزدم خندم میگرفت ... نه تب داشتم نه سرفه می کردم و نه بی حال بودم ... فقط صدام عین خروسا شده بود ... مامانم زنگ زد به بابام گفت زودتر بیاد منو ببره دکتر حیدریان که یه موقع شدید نشه ... رفتن به دکتر همان و گرفتن یک آمپول همان ... اولین باری بود که آمپول زدم ... با بابام هم بودم ... بابام میگه خودشو برا بدترین جیغا حاضر کرده بوده ولی اصلاً گیه (گریه ) نکرده بودم ... با وجود این ها روز ٥ شنبه ح...
3 بهمن 1390
1